خداوند متعال، دوست دارد که میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
یک دو سه زنگ مدرسه - غلامعلی کوچولولو
 

 
 
از: غلامعلی کوچولو  ::  85/10/2 ::  1:30 عصر

یک یا چند روز از عید گذشته بود صبح زود بیدار شدم دلم میخواست با پسر عمویم بروم به مدرسه یادم امد که هنور همویم مت را در مدرسه ثبت نام نکرده است پس دوباره سرم رو گذاشتم روی تخت، راحت تر از همیشه خوابیدم . بیدار شدم عموم آماده بود که من رو توی مدرسه ثبت نام کند . از شوق مدرسه صبحانه نخوردم راه افتادم با عموم . بعد از چند ساعت در اداره آموزش پرورش معطل دن فهمیدم که در مدرسه دکتر خوشیار ثبت نام شدم رفتیم به مدرسه . وارد مدرسه که شدم گفتم . بابا مدرسه . بابا زمین فوتبال . بابا آموزش پرورش . همین جوری با خودم می گفتم که آقای ملک محمّدی را دیدم او مدیر مدرسه بود قیافش مثل یک حلولا بود برای همین گفتم همو دست شویی کجاست.

خلاصه پام که وارد کلاس شد زنگ خانه را زدند و این هم از شانس من .


  نظرات شما()

خانه |شناسنامه|ایمیل
وبلاگ من
 
 
 
 
 
 
یک دو سه زنگ مدرسه - غلامعلی کوچولولو
غلامعلی کوچولو
من غلامعلی کوچولو هستم و 9 سالمه من اصلا بچه گانه فکر نمی کنم . تعریف از خود نباشه ها ولی من خیلی مرتب هستم.من درست در روزی که فهمیدم وبلاگ چیه وبلاگ نویس شدم . داداشم هم وبلاگ نویسه . روز قدس من رو برد راهپیمایی اونجا با وبلاگ نویس ها و وبلاگ آشنا شدم . تو این وبلاگ می خوام در باره هر چی فکر می کنم بنویسم در باره لبنان فلسطین امام زمان امام ها و .......
 
یک دو سه زنگ مدرسه - غلامعلی کوچولولو
 
داداشم (دلگویه های یک غلامعلی مجاهد)
 
زمستان 1385
پاییز 1385
 
 :جستجو

با سرعتی بی نظیر و
باور نکردنیمتنیادداشت ها
و پیام‏ها را بکاوید!